تحقیق4

ساخت وبلاگ
امشب غمِ تمامیِ عالم کنار من*** پاییز سوگوار به جای بهار من امشب تپیده ام بدرون غمان خود*** فردا کجا رود ای دل ! قرار من در هم فشرده اندهِ ما ، نای گریه را*** ای باده یار باش و بدَم در شرار من امشب به غصه و اندوه و اشک و آه*** ای می ! امان مده که بسازند کار من هان ای شراب تلخ ! تو شیرینی منی*** شیرین من بیا و بپا کن بهار من گیتی شرابخانه ی اندوه آدمی ست ***آدم پیاله نوش و ، ببین کار و بار من بی می دو دیده ی بیننده هیچ نیست ***ای نور باده ! طالب تو ، چشم تار من بی باده ، چشم ، درخورِ دیدار یار نی ***من زارِ باده هستم و دنیاست زارِ من هرگز نخسبد آن که سرش گرم شد ز می*** بیدار باش باده ! ز بیدادِ کارِ من حافظ که گفت کار جهان شد به کام ما ،*** از باده بود و ؛ هست : لهیب و شرار من در آتش است سیاوش برای هیچ ؟ ***سودابه ی عبوس ! نگه کن قرار من کاووس زهد و بلاهت ! بیا به بام ***کاین رستم ِ شراب فسرده ست نارِ من این نعره ، از ترشّح می بر لب من است*** وای آن زمان که سیل رسد در کنار من من قایقم نشسته به دریای بی نسیم*** ای شرطه ی شراب ! رها کن تبار من آدم منم : شکسته فتاده به گوشه ای*** حوّای باده بیا ، گلعذار من ! بس عشوه و کرشمه نمودند زاهدان*** تا شمسِ باده برآمد به کارِ من نان حلال شیخ و سبوی شراب ما*** آخر ز کوره خوش آمد ، عیارِ منزاهد! شراب رفت و لبی تر نکرده ای ***بگذر به کوی میکده : برپاست دارِ من حلاجِ زهد بر سرِ دار شراب رفت ***بهرِ ثواب ، سنگ بپرّان به دار من از سنگسار شیخ نمیرم به عشق می ***ای باده خنده زن به همه روزگار من "شکر خدا که از مدد بخت کارساز " ***شیراز و شوق و شعر و شراب است کار من ای بادِ باده ! به هم زن بساط شیخ ***تا هرچه زود ، روی نماید به عارِ من ای خم ش تحقیق4...ادامه مطلب
ما را در سایت تحقیق4 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behyaar بازدید : 57 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 19:13

دست در آیینه فرو بردم و

آغوش گشودم

در آینه غلتیدم و

در دامن خود، باز.

از بس به تو آویخته ام

آینه حتا

تصویر تو را

باز نماید به منِ محو.

در آینه

با آینه

از آینه

با دست تو بدرود کنم گاه

با حجم عبوسی

که پر از حسرت و رؤیاست.

تحقیق4...
ما را در سایت تحقیق4 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behyaar بازدید : 97 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 12:01

وقتی تو نیستی و آمدنت را امید نیست                      یک تکه هم از این شب هجران ، سپید نیست دارم دلی پر آذرخش و ، سری پُر غو و غریو               این جا ولی به هیچ مصطبه و رف ، نبید نیست  آذرگشسب ِ غصه در تنِ من ضجّه می زند                 در شهرِ شب ، بجز دلِ من یک شهید نیست  دل سوگوار نیست ولی یادِ چشم  تو                       هر شام ، تازه می شود و ، خود پدید نیست  سر ،بنده ی هزارها هوس و حال بوده است               اما بجز جمالِ تورا ، دل عَبید نیست  هر دلبری به بیدلی چو رسد ، خنجری زند                زخمی زدی به  دل که مدارا مفید نیست  کهنه ست هر چه می رمد از هر کنار من                  جز یادِ چشم های قدیمت ، جدید نیست .  تحقیق4...ادامه مطلب
ما را در سایت تحقیق4 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behyaar بازدید : 96 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 12:01

این قلم کوفته ها، شعر نبود

چاله ی خاکستر

بر سر کوهی بود

که بیایی و ببینی و بدانی

که بسی

خاطری از پی تو آمده بود.

نعش یک عشق، پریشان ست

اینجا، آنجا

در حضور ناموزون واژگان و تصویر.

این همه

فریادی از سر گنگی بود

نعره ای از سر درد

اما

خاموش.

این قلمکوفته ها

رج هایی ست

که بدانی همه ی عمر

به دنبال تو

اما

بیراه.

تحقیق4...
ما را در سایت تحقیق4 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behyaar بازدید : 110 تاريخ : دوشنبه 6 تير 1401 ساعت: 12:01

بر شترها دل سوزاندندپیاده شدیمبر خارهای حاشیه ی راه نیزپشتاپشت هم راه سپردیمدر رج شتران آسوده. از فراز تنگه به ما نگریستندو درازای رده ی پیادگانمان رابادی در غبغب افکندند. شتران و محمل ها از آن ما بود تحقیق4...ادامه مطلب
ما را در سایت تحقیق4 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behyaar بازدید : 138 تاريخ : دوشنبه 28 بهمن 1398 ساعت: 9:46

هنگامه است نگار دورنشین !برآی و ببین : ما پیاله کشان ومحتسبان قداره کشدر هم آویختیمدر هم آمیختیمما بوسه می زدیم بر رخ مینویی فلاناو دشنه بر سر و روی من و نگارخون و شراب بود جاری جوی های شهر هاما مست ا تحقیق4...ادامه مطلب
ما را در سایت تحقیق4 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behyaar بازدید : 137 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 15:14

ای صدایت مرهم زخم دلم                   بلبلت هستم اگر باشی گلمداروی درد همه بغض منی                   بوسه افشان کن همه شب محفلمنای من خسته ست در هجران تو           دست بر دوشم نه و واکن دلمهر سویی د تحقیق4...ادامه مطلب
ما را در سایت تحقیق4 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behyaar بازدید : 141 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:50

دو پنجاهه در سکوت نشستم

مراقبه کردم 

گریز از یاد تو را 

همه ی لحظات از تو پر بود 

پس 

از غار خویش بیرون خزیدم 

تا در آفتاب تو

جانی دیگر بگیرم.

بیار شراب بوسه را 

تا جانمازم را 

تطهیری دیگر کنم. . . 

 

تحقیق4...
ما را در سایت تحقیق4 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behyaar بازدید : 145 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:50

فراموشی

درد است و درمان.

درد است که بهترین های جان را

می کَنَد و می برد.

درمان است

که دلشوره ها را ریشه کن می کند.

فراموشی تحفه ای عزیز است

در هجوم زخم های یادمان ها.

غبار فراموشی

امپراتوری عشق را

به سنگواره ای اساطیری مبدل خواهد کرد.

چین های پیشانی ام در سده های دیگر

دستمایه ی کاوشگران و کهنه شناسان خواهد بود.

چه سعادتی !!!

تحقیق4...
ما را در سایت تحقیق4 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behyaar بازدید : 126 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:50

علفزار زیر سخاوت خورشید

بلدرچین زیر سخاوت تکدرخت چمنزار

گیسوان زیر سخاوت سرپنجه های تو

سر پنجه های تو گرفتار زندگی

زندگی گرفتار آمدن و بودن و شدن

چیزی فراتر از آسودن

عشق را مجاب خواهد کرد

آسمانی پر از نهیب و آتش

علفزار در هجوم سیل

بلدرچین و بید در غارت توفان

عشقی زیر آوار سنگ ها

و جاودانگی .

بیهودگی ست

سراسر خیال و شوق.

تحقیق4...
ما را در سایت تحقیق4 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : behyaar بازدید : 137 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:50